. "از دیو و دد ملول" شده بودم (ایضا خودم) دیگه و به حضورشون نیاز داشتم و خیلی "انسانم آرزو" بود. دفعه قبل دیر شد؛ رفته بود توی گرمای اردیبهشت. اینبار زود اقدام کردم؛ بین خنکای نفسهای آخر زمستون. اما نمیدونم چرا عطرش همین اول کاری، هنوز هیچی نشده و معلوم نیست چی به چیه به مشام خیلیها که خیلی وقته بیخبرن از من، رسیده. چجوری خب؟! انقدر توی این مدت اتفاقات مصنوعی و برنامهریزی شده دیدهام و انقدر دروغهای مصلحتی (هدف وسیله رو توجیه میکند عایا؟!!) شنیدهام که باور نمیکنم. صبر میکنم. من صبر میکنم و بیخیال جنجالها راه خودم رو میرم؛ کاری که همه این مدت انجام دادهام (این هم خودش نوعی "زرنگی" به حساب میاد که اصلن ساده نیست انجامش.). اگر حقیقی باشه، خودش بالاخره پیدام میکنه.
منبع
درباره این سایت